ملت سرزمین ایران و مردم غیور جلگه خوزستان
اگر آغاز حیات مدنی ما بر اساس هرآنچه در خاطره تحصیلی ماست، از بستر رودخانهای شکلگرفتهشده باشد؛ رودخانه کارون، واروژ یک تمدن است و این آغازگر، امروز، هویتیست که در طی سالها تلاش دُوَل مختلف به جهت پهناوری و اهمیت جلگه خوزستان، اهواز را به سوی اهواز نوین سوق داد. پس چطور میشود که میزان اهمیت این چنین بستری ملی، امروز به واسطه رویکردهای غیرفنی و غیرحرفهای، نظارهگر شرحهشرحه شدن فقرات این ستون ملی باشیم.
مگر نباید در رویارویی اینچنین پتانسیلی، آمایش و برنامهریزی منحصربهفردی با پیوست مطالعاتی جامع وفق ضوابط لازمالرعایه و ساماندهی (لایروبی، ساحل و کنارهسازی، ایجاد مقطعی مرکب و...) آن، قدم برداشت؟
مگر میشود دستورالعملهای قانونی آب منطقهای و سایر ارگانهای ذیمُدَخِل بر حرائم کمی و کیفی را نادیده گرفت و کاربریهایی همچون بیمارستان را نه تنها در نزدیکی این مهم بنا نهاد بلکه گلوگاه یک تمدن را محل دفع انواع فاضلاب نمود!
بماند که در لایههای مدیریتی نیز خبری از دیپلماسی شهری نیست و بهجای نگهداشت و ارتقاء حیات این سرزمین به بذلوبخششهایی بیخردانه رویگمارده شدهاست که خود آیندهای نامعلوم را رقم خواهد زد و کارون را به ورطه نابودی خواهد کشاند.
مگر نه آنکه در برنامههای بالادستی اخیر این کشور، شهرها نباید جولانگاه گردنکشی سرمایهداران باشد؛ پس چطور در حریم رودخانه، مجوز ساخت خدماتی بلندقامت اخذ میگردد تا دید و منظری مطبوع به کارون داشته باشند؛ بدون آنکه بدانند با این قبیل اقدامات، چشمانداز آتیشان تنها نامی از کارون است نه مانایی خود آن...
حال که اینچنین آشکار، تیشه به ریشه هویتمان زده شده؛ باید تا جایی که توان مردمان این سرزمین یاری میکند، با کمک این کارزار به منظور زنده نگهداشتن واروژمان همت گماریم.
با احترام