برخلاف تصور «اصلاحطلبان» کادری و «روزنهگشا»، بخش گستردهای از مشارکتکنندگانی که به دکتر پزشکیان رأی دادند به پیروی و حمایت از اصلاحطلبان کلاسیک و رهبر اصلاحات و پذیرفتنِ دعوت روزنهگشایان رأی ندادند. قاعدتاً آراء واقعیِ خود اصلاحطلبان کلاسیک در کنار کاسبان و شغلجویان عرصۀ سیاست در پوستین اصلاح، در این دوره باید کمی بیش از آراء همتی در دورۀ قبل باشد.
شکست اصلاحطلبان در دورۀ قبل و نیز ریزش آرای آنها در این دوره محصول سیاستبازیهای بیآرمان، دغلبازیهای جاهطلبانه و دلالی قدرت و معاشقه با منفعت بود. آن استدلال مکرر و ملالآور که رقیب از ما به مراتب «بدتر» است و ما فقط «بدیم» دیگر حتی اگر موجه باشد (که نیست) برانگیزاننده هم نیست.
فراموش نمیکنیم که چطور «احزاب» ساختگی و غیراُرگانیک اصلاحطلبان سوار بر موج «تَکرار» فهرستی از بیکفایتها را روانۀ شورا و مجلس شورا و مجلس خبرگان کردند و سودجویانه معنای اصلاحات را به چند شغلِ نانوآبدار فروختند. بخشی از تحریم امروز، بهحق، علاوه بر اینکه برآمده از علمکردهای ناکارآمد و نادرست نهادهای انتصابی است ناشی از فرصتسوزی و بیدرایتی در عملکرد بسیاری از «اصلاحطلبان» نیز هست.
همین گروه از اصلاحطلبان امروز تحریم را برحق نمیدانند و گرفتار این وهماند که کنش تحریمیان خطاست بیآنکه کردار و سیاستورزی گذشتۀ خود را به تیغ تیز نقد بسپارند و از دارودستۀ خودشان و تفسیری بدگمانانه داشته باشند و تصمیم آبرومندانه و معقول طرف دیگر را محصول بیآبرویی خود نمیدانند. هم آنها که در بزنگاه «انتخابات» پیدایشان میشود و تنها مسیر تغییر سیاسی را صندوق رأی میدانند و تنها کنش سیاسیشان بالا رفتن از پلههای شهوتانگیز مناصب و رانت است.
همچنین، ما معتقدیم رأی دادن وظیفه نیست، حقی است که نظامهای خودکامه با مهندسی انتخابات از شهروندان میدزدند. استراتژی ما رهایی از خودکامگی و رسیدن به دموکراسی به معنای واقعی واژه است و اصلاحات را محض خاطر مسندهایی که در ستادها تُقس شدهاند نمیخواهیم و پذیرای منصبی از احدی نیستیم. رأی دادنِ مشروط برای ما تاکتیکی است برای رسیدن به مقصد بعید دموکراسی راستین.
از طرف دیگر تفکرِ موسوم به «پایداری» تفکر اذهانی است نشئۀ جهل و نادانی که خود-شیفتگی و زهد و دنیا-ستیزی و بنیادگرایی، که بیتردید حکمرانی این مکتب زهرآگین ایرانِ بیمار را بیش از پیش رنجور و نحیف خواهد کرد و سرانجام مهیبی را برای این سرزمین رقم خواهد زد. ملت ایران بر درگاه دوراهۀ مهیبی قرار گرفتهاند که یا راه میبرد به کنشی که نظام آن را «تأیید» خود میپندارد (ولو به خطا) یا سقوط میکند به پرتگاه یکدست شدن نظام با محوریت باند مخوف پایداریچیها.
طبیبی که قدرت میخواهد باید بداند ما نیز مطالباتی داریم. ما نه با خطوط چهرۀ کسی عهد میبندیم نه این برایمان اهمیت دارد که زندگی خصوصی خود را در زُهد گذرانده یا در عشرت. برخلاف روزنهگشایان که جناب دکتر پزشکیان را نمایندۀ تام خود و بهترین گزینه میدانند ایشان صرفاً در صورتی ما را نمایندگی خواهند کرد که شرایطی حداقلی را بپذیرند و بر عهد خود با ما بماند.
نخستین و مهمترین مطالبۀ ما این است که در دوراهۀ قدرت و مردم جانب مردم را بگیرد. اصلاحطلبان تا امروز نشان دادهاند که خصلت ژلهایِ مزاجشان با هر شکلی از خود-کامگی سازگار است. دکتر پزشکیان باید متعهد شوند در صورتی که در برآوردن خواستههای مردم (که کفِشان ناظر است به سه مفهموم مهم زنانگی، زندگانی و آزادی) با بنبستِ نهادهای انتصابی مواجه شوند پشت مردم بایستند و اگر لازم شود از مسند شیرین قدرت کنارهگیری کنند.
کف مطالباتِ ما با توجه به اینکه از تواناییها و حدود تکالیف قوهی مجریه آگاهیم:
۱- تلاش برای جمعآوری گشت ارشاد از سطح شهرها
۲- تلاش برای رفع فیلتر و دسترسی آزاد به فضاهای مجازی بهعنوان یک حق شهروندی
۳- جلوگیری از پادگانی شدن فضای دانشگاهها و ایستادگی در برابر اخراج دانشجویان و اساتید
۴- حمایت از هنرمندان، جلوگیری از تعطیل شدن و حمله به کنسرتها، ممنوعالکاری هنرمندان و...
۵- محرومیتزدایی، مرکز زدایی و کاهش نابرابری مرکز-پیرامون
۶- گزارش ماهیانه در مورد این تلاشها و اعلام صریح موانعی که سایر نهادها بر سر راه تحقق این اهداف میگذارند.
جناب پزشکیان خود را و مردم را قربانی انتخاب بد و بدتر نکنید! با مردم عهد ببندید! نشان بدهید که مثل پیشوایِ خود، قدرت با آب بینی بُز برایتان توفیر ندارد! تاریخ بسازید و یکبار هم که شده خوب باشید!