ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام؛
همانگونه که مستحضرید، سازمان تأمین اجتماعی سازمانی برآمده از مشارکت چندین نسل بیمهشده قبلی است و بیش از نیمی از جمعیت کل کشور را تحت پوشش دارد و به معاش و سلامت این خانوادهها یاری میرساند و همچنین نقطه اتکاء و خانه امید نسلهای فعلی و بعدی نیز میباشد.
این سازمان با بخشهای دولتی و عمومی فرق دارد. منابع و اموال سازمان تأمین اجتماعی امانت و حقالناس، مشاع و بیننسلی است اما هماکنون این سازمان دچار چالش شدید مالی گردیده است و این موضوع بر اثر مجموعهای از عوامل درون و برونسازمانی، مسیر مالی اخیر، ورودیکاه و خروجیافزا بوده و پایداری مالی این سازمان را با معضل اساسی روبهرو کرده است. عدم تعادل منابع و مصارف انواع بازنشستگیهای زودرس و سرریزهای حمایتی، عدم تنظیم ورودیها و خروجیها (افزایش مستمریبگیران و سالمندی افراد تحت پوشش، ورود ریسکهای گزینشی، کاهش بیمهپردازان نقدی و...)، عدم پایداری مالی، افزایش سرسامآور بدهیهای دولت و افزایش هزینهکرد منابع سازمان تأمین اجتماعی با رویکردهای صنفی، سیاسی و حمایتی بدون تأمین بار مالی معادل و همزمان (نظیر مشوقهای ازدیاد جمعیت، حمایت از اقشار خاص و...)، برهم خوردن انسجام ساختاری و مالی سازمان تأمین اجتماعی، مداخلات سایر قوا در انتصابات، ذخایر و سرمایهگذاریها، بدهیهای کلان و روزافزون دولت به سازمان تأمین اجتماعی، مداخلات دولتی به غیر از اهداف مندرج در قانون اساسی، عدم رعایت اصل سهجانبهگرایی (کارگر، کارفرما و دولت)، افزایش بار مالی به سازمان به واسطه تصویب قوانین و مقرراتی که مغایر با اصول و محاسبات بیمهای میباشد، عدم انجام اصلاحات سیستماتیک، پارامتریک و مهندسی مجدد در بیمههای اجتماعی و... بخشی از چالشهای سازمان تأمین اجتماعی میباشد.
افق پیشرو، با توجه به تداوم همان مسیر و تضعیف کارکرد بخش سرمایهگذاری سازمان و معضلات دیگر، بههیچعنوان روشن نیست و رویکرد دهه اخیر این وضع را بسیار وخیمتر نموده است. مختصات سازمان تأمین اجتماعی به نحویست که وقتی مدیرعاملی جدید در رأس اقتدار اجرایی آن قرار میگیرد، معمولاً از ساختارها و فرآیندهای ویژه این سازمان که ماهیت و عملکرد متمایز و پیچیدهای دارد، آگاهی کافی ندارد و صرف زمان برای کسب آگاهی در حین تصدی سمت مدیرعاملی، هزینه بالایی برای سازمان و ذینفعان آن رقم خواهد زد؛ لذا هر چه مدیرعامل جدید بر اساس معیارهای مناسبی انتخاب شده و توانمندتر باشد، این زمان صرفشده کوتاهتر و کمهزینهتر خواهد بود.
از اینرو براساس آنچه گفته شد، مطابق با یک نگاه خردمندانه ایجاب میکند که رئیسجمهور جدید یک مدیر دردآشنا که مسلط بر قوانین و ضعفها و قوتها و تهدیدها و فرصتها باشد را در رأس این سازمان قرار دهد تا علاوه بر سامان بخشی نظامات اجرایی سازمان، در سطوح حاکمیتی چه دولت و چه مجلس امکان استیفای حقوق ذینفعان خود را داشته باشد.
اهمیت انتخاب هوشمندانه مدیرعامل سازمان، تنها به حساسیت امر از لحاظ امنیت ملی برنمیگردد، بلکه هر دولت مدعی احقاق حق مردم، باید آگاه باشد که ماهیت مدیریت در سازمان تأمین اجتماعی به «اصل امانتداری» نسبت به منابع بیمهشدگان و ذینفعان آن گره خورده است و مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی باید از میان کسانی انتخاب شود که:
۱- از مبانی نظامهای بیمه اجتماعی شناخت کافی داشته باشند؛ زیرا مدیریت سازمانهای بیمهگر مستلزم آگاهی کافی از ماهیت و کارکردهای بیمه اجتماعی است.
۲- دارای شخصیت مستقل و بهاندازه کافی تحولگرا بوده و از توان بالایی بهرهمند باشد.
۳- با توجه به تجربه پیشین آسیبهایی که از جانب بدهبستان و رابطهسالاری متوجه سازمان شده، مدیرعامل جدید باید بتواند در مقابل خواستههای غیرحرفهای و منفعتجوی نیروهای بیرونی و درونی مقاومت کند و عملکرد و سابقهای شفاف و بدون فساد داشته باشد.
۴- با توجه به اینکه بخشی از مشکلات سازمان به فقدان یا ضعف رابطه سازنده با دولت و مجلس برمیگردد، در صورتی که صلاحیت، سوابق و جایگاه مدیرعامل جدید بهقدر کافی شناختهشده و مناسب نباشد و قابلیت بهرسمیت شناختهشدن از سوی دولت و مجلس را نداشته باشد، شکلگیری چنین رابطه سازندهای ناممکن میشود؛ لذا این ارتباط منسجم، قوی و مؤثر شرط لازم آن است. در واقع کسی باید مدیر سازمان تأمین اجتماعی شود که هم بتواند با دولت و هم با مجلس تعامل داشته باشد.
۵- سازمان تأمین اجتماعی برای مواجهه مناسب با بحرانهای کنونی و آینده، به شدت نیازمند ایجاد تحول و تقویت مغزافزاری است که راهبری آن تنها از مدیرعاملی مستقل، جسور، اصولمدار، متعهد، ثابتقدم و واجد مهارتهای مدیریتی در سطحی بالا برمیآید.
درنتیجه بهطور قطع و یقین چنین افرادی که بتوانند مدیریت سازمان را به عهده بگیرند در بدنه سازمان حضور دارند و بایستی یکی از بیمهشدگان و کارکنان سازمان تأمین اجتماعی مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی شود تا هم آگاه به مسائل سازمان باشد و سرنوشت خود را با سرنوشت سازمان گره زده باشد و در اینصورت است که میتوان اطمینان یافت که تلاشها و تصمیمات او با هدف تعالی سازمان متبوع خود صورت میگیرد و منافع و مصالح و منابع سازمان را صرف اهداف باندی و سیاسی خود و دیگران نمیسازد.