پلتفرم کارزار امروز با میزبانی بیشتر از ده میلیون امضا برای نزدیک به شش هزار مطالبه مدنی، به یکی از ابزارهای اصلی کنشگری دیجیتال در ایران تبدیل شده است. بسیاری از کنشگران مدنی این پلتفرم را فرصتی نوین برای طرح و پیگیری مؤثرتر اعتراضات و مطالبات خود دانستهاند و در مقابل، توییتهای زیادی داریم که جمعآوری امضا را در کشور ایران به سخره میگیرند و معتقدند اگر بنا بود سیاستمداران به صدای مردم گوش دهند، در سایر بزنگاهها رفتاری متفاوت نشان میدادند. عدهای با هشتگ «منفعل_نباشیم» از فرصت همصدایی و همافزایی مدنی که با جمعآوری امضا ایجاد میشود دفاع، و مخالفان آن را به انفعال بیاثر متهم میکنند و در مقابل، عدهای دیگر جمعآوری امضا را صرفاً بستری برای تخلیه بیثمر انرژی کنشگران میدانند و نویسندگان کارزارها را به دادن امید واهی اصلاح و طبیعی نشان دادن وضعیت کشور متهم میکنند. گروهی کارزارهای متعددی را که از طریق همین بستر موفق شدهاند نام میبرند و عدهای به کارزارهای زیادی که علیرغم امضاهای بالا به نتیجه نهایی نرسیدهاند اشاره میکنند. در این میان گروه اندکی هم همیشه هستند که معتقدند کارزارهای جمعآوری امضا برای پرت کردن حواس مردم از موضوعی مهمتر راهاندازی شدهاند و افسوس میخورند از اینکه مردم چقدر راحت فریب میخورند.
اما واقعیت چیست؟ واقعیت همه اینهاست و محدود به اینها نیست. واقعیت آن فیل در تاریکی است که هرکسی از زاویه خود آن را درک میکند و تا وقتی زیر نور تجربیات تاریخی به آن نگاه نکنیم، متوجه نمیشویم چطور ممکن است حق با همگان باشد! بنابراین بهتر است بهجای بحث درباره اینکه جمعآوری امضای اینترنتی جزو مصادیق اسلکتیویسم (مبارزه زیرلحافی) محسوب میشود یا نه، درباره این صحبت کنیم که چگونه این روش کنشگری (همچون سایر روشهای کنشگری دیجیتال) میتواند مؤثرتر واقع و از اتهام اسلکتیویسم مبرا شود.
تأثیرگذاری؛ تا حدی
از متداولترین نقدهایی که تحت عنوان اسلکتیویسم وارد میشود، بیاثر یا کماثر بودن این فعالیتها در مناسبات سیاسی و اجتماعی کشورهاست. این نقد در کشور ایران مشهورترین ایرادی است که از طرف منتقدان وارد میشود. از دید این منتقدان شرایط حکمرانی در ایران بهگونهای پیش رفته که شهروندان هیچ اهمیتی برای حاکمان ندارند و شواهد مختلفی میآورند که ثابت میکنند نظرات مردم هیچ جایگاهی در تصمیمگیریهای دولتمردان و سیاستمداران ندارند. ما نیز در کارزار به این موضوع واقف هستیم که این پلتفرم در کشوری راهاندازی شده است که متأسفانه فرهنگ پاسخگویی میان مسئولانش جایگاهی ندارد و بارها شاهد اجرای مراحل انکار، فرافکنی و اتهام در مقابل افکارعمومی بودهایم. اما در مواردی نیز پاسخگویی یا تغییر تصمیمات را بر اساس فشار افکارعمومی دیدهایم و مثالهای زیادی از سالهای اخیر میتوانیم بزنیم. بنابراین ما با پدیدهای مطلق و یکپارچه مواجه نیستیم و میتوانیم متغیرهای مؤثر بر فرایند ایجاد تغییر از طریق جمعآوری امضای آنلاین را تا حدودی شناسایی کنیم. در این صورت شاید بتوانیم «تا حدی» روی این فرایند اثر بگذاریم.
در نمودار یک مدل تأثیرگذاری پلتفرم کارزار را مشاهده میکنیم. مطابق با این مدل، دریافت پاسخ و ایجاد تغییر فقط با «ثبت امضا» انجام نمیشود، بلکه امضای یک کارزار شروع فرایندی است که میتواند منجر به پاسخگویی و تغییر شود. این فرایند شامل سه مسیر رسانهها، افکارعمومی و ارسال نامه رسمی گزارش کارزار موردنظر به دبیرخانه نهاد مخاطب است. اقدامات متمرکزی که تیم کارزار در زمینه تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی (بهعنوان بستر بروز افکارعمومی)، تدوین خبر و گزارش و ارسال آنها برای رسانهها، و صدور نامه و ثبت رسمی آن انجام میدهد، مطابق با سازوکار مشخص و بر اساس تعداد امضاهای کاربران پای یک مطالبه مدنی است. بنابراین استارتاپ کارزار همچنان بهعنوان یک «پلتفرم بیطرف» سعی میکند فارغ از پسند و سلیقه مدیرانش تمام مطالباتی را که مطابق با این سازوکار باید حمایت شوند، پشتیبانی کند. در چنین سازوکاری امضای شهروندان چندان هم بیاثر نیست و فرایند اثرگذاری نسبیاش فراتر از اصطلاحاً «فضای مجازی» پیش میرود. اگرچه پلتفرمهای بزرگ دنیا در زمینه جمعآوری امضا چنین خدماتی را بهصورت متمرکز به نویسندگان و امضاکنندگان پتیشنها نمیدهند، ما در کارزار برای نزدیکتر شدن به اثرگذاری و دورتر شدن از اتهام اسلکتیویسم، چنین سازوکاری را تدوین کردهایم.
حساس شدن افکارعمومی بهواسطه کارزارها
اتهام بیاثری یا کماثری روشهای مختلف کنشگری دیجیتال، از جمله جمعآوری امضا را از زاویهای دیگر نیز میتوان پاسخ داد. باید در نظر داشته باشیم که هدف پتیشنها در وهله اول آگاهیبخشی عمومی درمورد مشکلات و آسیبهایی است که کنشگران به آنها معترضاند. پیشنیاز جدی موفقیت یک کمپین اعتراضی فراگیر غیردیجیتال نیز آگاهی شهروندان از جوانب مختلف موضوعی است که به آن اعتراض شده است. اگرچه شبکههای اجتماعی آنلاین در این زمینه توانستهاند بسیار مؤثر عمل کنند، جمعآوری امضا مزایای زیادی در مقایسه با سایر روشهای کنشگری دیجیتال نظیر هشتگها، تغییر آواتار یا حملههای کامنتی دارد، زیرا در این روش کاربران در خصوص متنی واحد متفقالقول میشوند که اغلب بهتفصیل (نه در حد یک توییت) به یک موضوع پرداخته است. بنابراین ابزار جمعآوری امضای آنلاین بهمثابه یک رسانه آگاهیبخش نامتمرکز مردمی، میتواند در فرایند کنشگری مدنی بسیار مؤثر باشد و یکی از حلقههای مهم پیشنیاز ایجاد جنبشی فراگیر را با ایجاد آگاهی شکل دهد. وقتی مردم از اهمیت یک موضوع آگاه شوند و همصداییشان را با تعداد زیادی از شهروندان ببینند، احتمالا با قدرت بیشتری مطالبات مدنیشان را پیگیری خواهند کرد. نمونه این اتفاق را در ایران نیز بارها دیدهایم که کارزارهای جمعآوری امضا منجر به افزایش حساسیت افکارعمومی به پدیدهای شدهاند که تا پیش از آن چندان بحثی از آن میان مردم مطرح نبوده است. بنابراین نمیتوان کارزارهای جمعآوری امضایی را که به هدف تعریفشده نمیرسند، بیفایده و ناموفق خواند.
شروع فرآیند کنشگری مدنی
یکی دیگر از نقدهای متداولی که به روشهای اسلکتیویستی وارد میشود، ایجاد حس رضایت کنشگری در افرادی است که حاضر نیستند اقداماتی جدیتر انجام دهند یا هزینهای را متحمل شوند. برای مثال گفته میشود شهروندان با امضای یک کارزار محیطزیستی حس میکنند مسئولیت اجتماعیشان را در برابر جامعه انجام دادهاند و دیگر در فعالیتهای میدانی محیطزیستی مشارکتی نخواهد داشت یا حاضر نیستند به چنین فعالیتهایی کمک مالی کنند. چنین نقدهایی در پژوهشهای تجربی زیادی رد یا تأیید شدهاند و هیچ مرجع موثقی در خصوص این ادعا وجود ندارد. با این حال در پلتفرم کارزار فعالیت یک شهروند میتواند به ثبت امضای آنلاین محدود نشود. ما از امضاکنندگان دعوت میکنیم با پرداخت مبلغی مطالبه مدنی را در وبسایتهای پربازدید بیشتر تبلیغ کنند. بدینترتیب شهروندان نقشی مستقیم در آگاهیبخشی و فرهنگسازی درباره آن موضوع پیدا میکنند. از طرفی با تشکیل کارگروههای ویژه پیگیری برای کارزارهای پرامضا، از شهروندان فعال دعوت میکنیم برای پیگیری و انجام اقدامات بعدی بهصورت داوطلبانه به نویسنده کارزار کمک کنند و در نهایت درمورد کارزارهای فراگیری نظیر کارزار مخالفت با طرح صیانت که بیش از یک میلیون امضا پای آن ثبت شد، صفحاتی اختصاصی طراحی شدهاند که از کاربران دعوت میکنند سایر روشهای کنشگری مدنی را برای تأثیرگذاری بیشتر انجام دهند. همه اینها برای این است که کاربران امضاکننده به این باور برسند که امضای یک کارزار فقط شروع فرایند کنشگری مدنی آنها در آن زمینه و بهانهای بوده است برای ترویج فرهنگ مطالبهگری مدنی و همافزایی اجتماعی.
اعتراض یا مطالبهگری؟
نقد دیگری که میتوان به روش جمعآوری امضای آنلاین داشت، رویکرد عمدتاً سلبی اعتراضاتی است که در این بسترها منتشر میشود. بسیاری از متون منتشرشده، درخواستی مشخص و قابلدفاع از دید کارشناسی ندارند و معمولا چنین کارزارهایی خطر آن را دارند که مسئولان موج شکلگرفته را متهم به ناآگاهی یا فریب افکارعمومی کنند و بهراحتی از زیر فشار مطالبه رهایی یابند. از سوی دیگر این خطر نیز وجود دارد که مسئولی روی این موج سوار شود و با وعدههای پوپولیستی، راهکاری ناپایدار و غیراصولی را برای اعتراض یا مطالبه مطرح کند و با پشتوانه امضاهای اعتراضآمیز به آن راهکار مشروعیت بخشد. اگرچه چنین نقدی کاملاً درست است میتوان راهکارهایی را برای کمک به ایجابی شدن کارزارهای جمعآوری امضا در نظر گرفت. در این زمینه اندیشمندان، استادان دانشگاه، سازمانهای مردمنهاد و پژوهشکدهها میتوانند بهعنوان نویسندگان کارزارها وارد گود شوند و رهبری بسیج افکارعمومی را درحوزههای مختلف به عهده بگیرند. در این صورت مطالباتی که برای جمعآوری امضا از سوی این افراد یا نهادها مطرح میشوند، طی فرایندهای کارشناسی تدوین میشوند و با پیشنهاد راهکارهایی مشخص بیشتر رویکردی ایجابیخواهند داشت.
لایک نزدن بهمثابه کنش
در نهایت به نظر میرسد اگرچه نقدهای جدی به انواع کنشگری دیجیتال وارد شده است و گاهی از این کنشگران بهعنوان مبارزان زیرلحافی یاد میشود، در شرایط امروز ایران و در خلاء نهادهای مدنی فراگیر و مؤثر و نیز در شرایطی که مسئولان نگاهی امنیتی به هر حرکت گروهی منتقد یا معترض دارند، شیوههای مختلف کنشگری دیجیتال اتفاقاً ابزاری کارآمد و مؤثر برای شکلدهی به هویتی جمعیاند که با کمترین هزینه و بهشکل خشونتپرهیز، به دنبال ایجاد تغییر است. همه نیک میدانیم که پرطرفدارترین و پربینندهترین محتواها در بستر شبکههای اجتماعی چه سبک و سیاق و مضامینی دارند و محتواهای ارزشمند اجتماعی و فرهنگی بهنسبت آنها چقدر کم مخاطبان را درگیر میکنند. اینجاست که تئوری «گربه ملوس» (Cute Cat Theory) به کارمان میآید و کنشگران مدنی باید فرصت مطالبهگری را در میان عکسهای گربههای ملوس اینستاگرامی قدر بدانند. در چنین شرایطی حتی بیکنشی نیز نوعی کنش مؤثر علیه بهبود شرایط محسوب میشود و نهتنها کنار گذاشتن ابزارهای مرسوم مطالبهگری نظیر جمعآوری امضا، که حتی لایک نزدن و به اشتراک نگذاشتن این محتواهای ارزشمند فرهنگی و اجتماعی نوعی کنش معکوس در جهت تقویت انفعال و همراهی با مسئولانی است که ترجیح میدهند صدایی از کسی بلند نشود.
* یادداشت فوق توسط حامد بیدی، مدیرعامل کارزار نوشته و در شماره ۱۳۶ ماهنامه ارتباطات منتشر شده است.