این روزها غصه بزرگ جنوب کرمانیها، اجرای طرح انتقال آب از سرشاخههای « هلیلرود » به مرکز این استان است که معیشت و کشاورزی آنان را هدف گرفته و از قرار معلوم ،مقصود مجریان انتقال آب، این است که کام تشنه صنایع را سیراب سازند و البته ادعای رفع مشکل کمبود آب شرب مرکز استان، تنها دلیلتراشی بوده تا ساده و بیدردسر این طرح را اجرایی کنند؛ درحالیکه فعالان محیطزیست، پروژه اخیر انتقال آب هلیلرود را عاملی برای بیابانی شدن منطقه جیرفت معرفی کرده و یادآور میکنند: این مسئله نهفقط جازموریان و شهرستان رودبار جنوب بلکه شاید نیمه جنوبی استان کرمان را بهطور کامل تبدیل به منطقهای کویری و خشک و وضعیت این منطقه را مشابه سیستان یا حتی بدتر کند.
هلیلرود که از ارتفاعات شهرستانهای بافت، رابر و بحر آسمان سرچشمه گرفته و به تالاب جازموریان سرازیر میشود، از هنگام احداث سد جیرفت و چندین سد دیگر و خشکسالیهای پیاپی و برداشتهای گسترده، حالوروز مساعدی ندارد. اکنون نیز سد صفا رود بر سرشاخههای آن و تونلی که قرار است به سومین تونل بزرگ جهان بدل شود و آب را به شمال استان و شهر کرمان منتقل کند، روستائیان جنوب این استان را بهشدت نگران کرده است. مردمانی که بسیاری از آنان سالهای سال است به دلیل خشکی هلیلرود، عطای کشاورزی را به لقایش بخشیده و مهاجرت کردهاند و اگر سیر این مهاجرتها صعودی باشد، دشت جیرفت نیز مثل سیستان خالی از سکنه شده و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی برای کشور به بار میآورد. همچنین به گفته کارشناسان محیطزیست این انتقال آب، جازموریان محتضر را به کام مرگ میکشاند و پیکر بیجانش کانون ریز گردها میشود.
در سرشاخههای هلیلرود آبی وجود ندارد
همانطور که در ابتدای متن اشاره شد، انتقال آب بهمنظور تأمین آب شرب اهالی شمال و مرکز این استان بهانهای بیش نیست و با آب انتقالی قرار است، چرخ صنایع را بچرخانند. ادعای تأمین آب شمال استان درحالیکه به گفته یحیی کمالی پور، نماینده مردم شهرستانهای جیرفت و عنبرآباد در مجلس: « در سرشاخههای هلیلرود آبی وجود ندارد و حتی برای مردم مناطقی از رابر با تانکر آبرسانی میشود». کمی عجیب است و ادعای مسئولین استان را زیر سؤال میبرد. به گفته فرود رفعتی، فعال محیطزیست: « در مناطق سیرچ، کوهپایه، ماهان و همچنین مناطق بافت قدیمی کرمان آنقدر سطح آب زیاد است که در برخی مناطق بالاآمده و در سطح زمین جمع میشود. با جمعآوری آبهای سطحی و با توجه به بافت خاک منطقه میتوان آب را به سمت شهرستان کرمان هدایت و مشکل کمآبی را در این شهرستان برطرف کرد». رفعتی معتقد است: اینکه میخواهند آب سرشاخههای هلیلرود را به نام مردم منتقل کنند برای مصرف صنعتی است و به نظر میرسد برطرف کردن کمبود آب شرب مردم تنها یک بهانه است.
سخنان آقای استاندار آتش اعتراضات را شعلهور کرد
پروژه انتقال آب به کرمان از سد صفا رود شهرستان رابر و از طریق احداث یک تونل 38 کیلومتری که میتواند تا 700 میلیون مترمکعب آب به شهر کرمان و مناطق اطراف آن منتقل کند از سال 93 آغاز شد. اما در اواسط سال 97 و باوجود 70 درصد پیشرفت فیزیکی، این پروژه با حکم قضائی تعطیل شد و ازسرگیری آن به نتایج فعالیتهای کارشناسی از سوی کارشناسان رسمی دادگستری منوط شد. اما داستان چیست که مجددا اعتراضات افراد، تشکلها و فعالان محیطزیستی وارد موج جدیدی شده است؟ همهچیز به اظهارات استاندار کرمان در نشست مشترک با تشکلهای دانشجویی استان کرمان که در ۱۵ آذر 99 برگزار شد، بازمیگردد. علی زینی وند در این نشست گفته بود: « طرح مذکور یک طرح عظیم ملی است و وزارت نیرو زیر آن را امضا کرده و در دست اجراست اما درباره این پروژه و سایر پروژهها ازجمله بام کرمان آمادگی بررسی منطقی و اصولی راداریم».این اظهارنظر برای آقای استاندار دردسرساز شد، بهگونهای که روابط عمومی استانداری کرمان طی بیانیهای اعلام کرد: « آقای زینی وند در این جلسه، دانشجویان را به اظهارنظر کارشناسی و دانشمحور دعوت و درباره پروژه انتقال آب هم بهصراحت عنوان کرد: مسئولان منابع آب و محیطزیست با افراد دارای دغدغه آب هلیلرود مذاکره کنند و اقناعسازی صورت گیرد. همچنین استاندار کرمان با اشاره به لزوم گفتوگو و برگزاری جلسات کارشناسی تصریح کرد: اگر حرفها منطقی و مستدل باشند، پشت سر اجرای قانونی، محکم خواهم ایستاد ».
بههرروی این اظهارنظرها سبب شد، کشاورزان، حقآبهداران و عموم مردم حوزه هلیل رود و جازموریان به رئیس قوه قضائیه برای ورود به پروژه انتقال آب هلیل رود به کرمان نامه بنویسند و بگویند، «زندگی بیش از یکمیلیون نفر از مردم حوزه هلیلرود و جازموریان در دو استان کرمان و سیستان و بلوچستان از راه کشاورزی و دامپروری میگذرد و با تولید بیش از پنج میلیون تن محصولات کشاورزی خارج از فصل، تعادل قیمت بازار مصرف کشور را برقرار مینمایند. آب آشامیدنی و کشاورزی مردم این منطقه از رودخانه ۴۰۰ کیلومتری هلیلرود تأمین میگردد ... دهها کارشناس و فعال محیطزیست در رسانهها و شبکههای تلویزیونی، اجرای این پروژه را خیانت جبرانناپذیر به محیطزیست نسلهای آینده دانستند اما مجریان این پروژه همچنان بر تصمیم خود ایستادگی کرده و به خواسته بهحق مردم حوزه هلیلرود و جازموریان که خواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب مستقل برای بررسی کارشناسی و ارزیابی اثرات زیستمحیطی و اجتماعی و امنیتی اجرای این پروژه بر روی حوزه مبدأ شدند، توجهی نکردند؛ این خواسته بارها از زبان
ائمه جمعه، نمایندگان مجلس و فرزندان دانشگاهی و نخبه این حوزه در تریبونها و رسانهها تکرار شد اما هیچگونه پاسخ مثبتی ندادند».حال در شرایطی که کارشناسان میگویند هلیل رود شاهرگ حیاتی منطقه است و اجرای این پروژه نهتنها تأثیرات زیادی بر روی تالاب جازموریان میگذارد بلکه نیمه جنوبی استان کرمان را به منطقهای کویری و خشکوخالی از سکنه و حتی بدتر از سیستان بدل خواهد کرد، باید دید سرنوشت این پروژه سراسر مناقشه به کجا خواهد رسید و آیا تقاضای فعالان محیطزیست و مردم محلی مبنیبر توقف طرح و تضمین حقآبه راه بهجایی خواهد برد یا در شرایطی که برای اجرای این طرح حدود ۱۰۰ میلیارد تومان تاکنون هزینه شده، مسئولان به هر طریقی که شده خواسته خود را بهپیش میبرند.
لابی قدرتمند شمال کرمان آب را برای مصارف اقتصادی میخواهد
«عباس محمدی»، فعال محیطزیست در گفتوگو با « رسالت » بابیان اینکه انتقال آب هلیل رود از طریق تونل در حجمی بسیار زیاد است، بهگونهای که نمیتوان گفتههای مسئولین مبنی بر هدف تأمین آب آشامیدنی را پذیرفت، میگوید: « نکتهای که در گفتههای استاندار و مدیرعامل آب منطقهای استان کرمان در این زمینه مبهم به نظر میرسد، این است که میگویند این انتقال آب برای «نیازهای آشامیدنی» مردم کرمان و رابر است، درحالیکه چنین تونل و حجمی از آب، بسیار بزرگتر و بیشتر از آن است که بخواهد حتی آب آشامیدنی کل استان را تأمین کند. بهاحتمالزیاد، ازآنجاکه در دولت یازدهم، سازمان حفاظت محیطزیست گفته با انتقال بینحوزهای آب، جز برای مصرف آشامیدنی مخالف است، مدافعان این طرح، چنین وانمود میکنند که طرح سد و تونل صفارود فقط برای آب آشامیدنی است. درواقع سالهاست در طرحهای انتقال آب که آخرین آنها سد فینسک در مرز مازندران و سمنان و همین انتقال آب هلیل رود است، مطرح میشود مردم تشنهاند و آب آشامیدنی میخواهند اما واقعیت امر چیز دیگری است. در شمال استان و شهر کرمان لابی قدرتمندی وجود دارد که برای درست کردن شهرک، مراکز تفریحی و البته صنایع مختلف که هیچ توجیه اقتصادی از جنبه ملی ندارد، آب میخواهند. درواقع صنایعی مانند فولاد و پتروشیمی در یک استان کم آب و استانی که حرف اول در آن میتواند کشاورزی و توریسم باشد اصلامعنا ندارد. این صنایع را میتوان در سواحل راهاندازی کرد زیرا آبی که برای صنایع فولاد و غیره به کار میرود حتمالازم نیست شیرین باشد. از طرفی نزدیک به ساحل بارگیری و صادرات نیز راحتتر انجام میشود. اما چرا میآیند در استان این کار را انجام میدهند؟ زیرا ما نظام بودجهبندی بیماری داریم که در آن هر استانی بودجههایی دارد که میخواهد آن را از محل درآمدهای عمومی مثل فروش نفت یا مالیاتها تأمین و هزینه کند. من همیشه مثال وارث بیکفایت را در این خصوص میزنم. فرض کنید ارثی به من رسیده است و بهعنوان یک وارث بیکفایت برای مصرف آن مدام خرجتراشی میکنم و ماشین و لوازم لوکس میخرم و هیچ به فکر سرمایهگذاری اصولی نیستم. درواقع ما با درآمدهای عمومیمان مثل یک وارث بیکفایت رفتار میکنیم. مدیران استانی برای اینکه بودجهای را از مجلس و سازمان برنامهوبودجه بگیرند و در استان خودشان خرج کنند، پروژههایی را تعریف میکنند که هیچ توجیهی ندارد، در کرمان نیز متأسفانه انواع صنایع را تعریف کردهاند و میخواهند آب انتقال بدهند ».
زندگی اهالی جنوب کرمان وابسته به زندهبودن هلیلرود است
وی دشت جیرفت در جنوب استان کرمان را دارای خاک عالی و هوای گرم دانسته که این منطقه را بسیار مستعد کشاورزی نموده است. اما متأسفانه به علت ساختن حدود بیست سد و بند در بالاتر از سد جیرفت و برداشتهای غیرمتعارف ( باغسازی غیراصولی، ویلاسازیو...) در کوهپایهها، و همچنین به علت تغییر اقلیم کاهشیافته، کمبود آب در چند سال اخیر بر تولید کشاورزی و دامی منطقه اثر منفی شدید گذاشته است: « دشت جیرفت به خاطر خاک عالی و هوای گرم و وجود رود زندگانی بخش دلیل، از دیرباز دربرگیرنده پهنههایی از بهترین مراتع و جنگلهای کنار رودخانهای و تالابی بوده است. ازنظر تولید کشاورزی و باغی نیز به خاطر همین شرایط، تا سه برداشت در طول سال در آن انجام میشود. اساسامنطقه جیرفت و حوزه جازموریان به کالیفرنیای ایران معروف است یعنی همانقدر که خاک کالیفرنیا، قطب کشاورزی آمریکاست و به خاطر گرم و مسطح بودن زمینها و آب خوب شرایط کشاورزی دارد، این منطقه نیز برای ما یک کالیفرنیایی کوچک است. بنابراین با انتقال آب کل معیشت محلی و اقتصاد ملی ایران لطمه خواهد خورد. اکنون نیز جازموریان با کمبود شدید آب مواجه است. در کنار ساخت سد و برداشتهای غیرمتعارف و تغییر اقلیم، بهبود نیافتن شیوههای آبیاری و افزایش جمعیت و تقاضا نیز بر بحران دامن زده و درمجموع کار بهجایی رسیده که هلیلرود نه میتواند سفرههای آب زیرزمینی منطقه را تغذیه کند و نه به تالاب جازموریان برسد. نتیجه اینکه تالاب مهم جنوب شرق کشور خشک و بدل به یک کانون بزرگ ریزگرد شده وزندگی مردم و تولید کشاورزی و حیاتوحش سخت به خطر افتاده است. در این شرایط که هلیلرود نمیتواند نقش طبیعی و تاریخی خود را برای دشتهای جیرفت و کهنوج و تالاب جازموریان بازی کند، چگونه میتواند برای شمال استان آب تأمین کند؟ اساساشهر کرمان و در کل نیمه شمالی استان کرمان زمستانهای بسیار سرد و خشکی دارد. بهعنوانمثال چنانچه شما بخواهید در رفسنجان یا اطراف شهر کرمان کشاورزی کنید 6 ماه از سال میتوانید و 6 ماه سرد سال نمیتوانید. اما جنوب استان در زمستان یخبندان ندارد. گوجهفرنگی، خیار، صیفیجات و بسیاری چیزهای دیگر در جنوب کرمان تولید میشود و سراسر کشور از این محصولات منتفع میشوند. حال ما میخواهیم آب را به شمال استان منتقل کنیم یعنی جایی که تنها 6 ماه از سال میشود از آن استفاده کرد. اما در جنوب استان که 12 ماه سال امکان کشاورزی وجود دارد کمبود آبداریم. این دقیقامانند داستان انتقال آب از خوزستان است. ما معیشت خوزستان و یا جنوب کرمان را فدای لابیهای قدرتمندی میکنیم که به دولت و مجلس تحمیل میکنند که اینجا سد ساخته بشود یا آب انتقال پیدا کند. درهرصورت هلیلرود تنها رود دائمی جنوب شرق کشور است و طی بیست سال گذشته با تنش شدید آبی مواجه بوده و هرگونه طرح انتقال آب از این رودخانه وضعیت آن را بحرانیتر میکند، درنتیجه اقتصاد منطقه کاملاآسیب خواهد دید».
حال بدِ هامون نشینان
محمدی، در ادامه میگوید: «هامون نشینان جازموریان چندین سال است که گرفتار چرخه خشکسالی ،ریزگرد و سیل هستند و ساخت سد صفا رود (بدون داشتن ارزیابی محیطزیستی) و یک تونل انتقال آب ۳۸ کیلومتری در بالادست حوضه جازموریان، نشانگر لجاجت مسئولین استانی با نقدهای وارده به این طرحهاست. گرفتاری هامون نشینان تا حد زیادی ناشی از سدسازی بر روی رودخانه هلیلرود و همچنین براثر شکلگیری توهم بیخطر بودن بستر خشکشده این رود و مسیلهای منطقه در پاییندست سد جیرفت و دیگر سدهاست. در چند سال گذشته، ریشسفیدان و معتمدان محلی، کنشگران محیطزیست، فرمانداران، امامان جمعه، و شوراهای محلی در جنوب استان کرمان و غرب سیستان و بلوچستان کوشیدهاند که به سدسازان (که در شمال استان کرمان نفوذ زیادی دارند) تفهیم کنند که خشک شدن یکی از پربرکتترین دشتهای ایران، یعنی مناطق اطراف جازموریان، بیش از هر چیز ناشی از سدسازی بوده است. برای نمونه میتوان به سخنان فرماندار شهرستان دلگان در استان سیستان و بلوچستان (هممرز با استان کرمان) اشاره کرد که گفته است: «سدهای استقلال و عروس در جیرفت و برخی سدهای کوچک و بزرگ آبخیزداری در استان کرمان که تعداد آنها به بیش از سی سد میرسد، منشأ اصلی آسیبدیدگی تالاب هامون جازموریان است».
سیاستهای سازمان محیطزیست در لابیهای قدرت و سیاست تعیین میشود
پیشتر مدیرکل حفاظت محیطزیست استان کرمان در گفتوگو با ایلنا، اظهار داشته بود: « انتقال آب از جنوب کرمان به بخش مرکزی استان هیچ ربطی به تالاب«جازموریان» ندارد. مردم اگر معترضاند بیشتر تأکیدشان بر روی کم شدن آب این تالاب است. آنقدر در جنوب استان و در حوزه جازموریان چاه حفر کردهاند که از ۳۵ هزار چاهی که در استان وجود دارد ۲۶ هزار چاه در جنوب استان و ۷۰ درصد آنها در حوزه جاز قرار دارد» .محمدی در واکنش به این صحبتها میگوید: « ایشان مثل بیشتر مدیران کل محیطزیستی کارمند گوشبهفرمان رئیس خود یعنی آقای کلانتری است. ما در چهار سال گذشته که عیسی کلانتری به محیطزیست آمده است با یک فاجعه در سازمان محیطزیست مواجه بودهایم. ایشان بهصورت دستوری از بالا میگوید که مدیران و کارشناسانش چه بگویند. یعنی شخصی که اساسانه کارشناس محیطزیست است و نه عرق محیطزیستی دارد سیاستهایی را دیکته میکند و این سیاستها نیز در لابیهای قدرت و سیاست تعیین میشود و نه بر اساس منافع محیطزیستی کشور. کارهایی که ایشان انجام میدهد معمولابه نفع صنایع و مجتمعهای بزرگ کشاورزی است یعنی بخشهایی که یاران خود ایشان ذینفع هستند. متأسفانه در محیطزیست سیستمی نداریم که کارشناس بتواند مستقلاحرف بزند و بعد اخراج یا جابهجا نشود. اینها میزهای خودشان را دوست دارند و میدانند چنانچه حرفی بزنند حتی اگر اخراج نشوند حتماجابهجا خواهند شد. بهعنوانمثال مدیرکل استان کرمان را به خراسان شمالی منتقل میکنند و از خانه وزندگی دورش میکنند یا از مدیرکلی برمیدارند و کارمند بایگانی میکنند. بنابراین اول اینکه اینها چون میز و موقعیت خود را دوست دارند دروغ میگویند و دو اینکه فرافکنی میکنند. چاههای بسیار زیادی در حوزه جازموریان مثل دیگر نقاط ایران زدهشده است که اتفاقایکی از مسببهای آن امثال آقای کلانتری است. ایشان بهعنوان کسی که در طی سالها در وزارت کشاورزی و خانه کشاورز پست داشته و در کل همیشه در دایره قدرت بوده است، هیچ برخورد جدیای با مسئله حفر چاههای مجاز و غیرمجاز نکرد بلکه هرچند سال یکبار به کسانی که چاه غیرقانونی زده بودند جایزه هم دادند. بهعنوانمثال مجلس یکبار در دهه شصت تصویب کرد به چاههایی که قبلا تا فلان تاریخ زدهشده است پروانه داده شود. همین چند سال پیش نیز دوباره مجلس همین موضوع را برای یک تاریخ مشخص دیگر تصویب کرد. یعنی به کسانی که کار غیرقانونی کردند جایزه دادیم. خب یکی از کسانی که سالها در خانه کشاورز بوده است و اکنون نیز است و در دهههای شصت و هفتاد وزیر کشاورزی بوده است همین آقای کلانتری است. ایشان آن زمان برخورد جدی با این مسئله نکرده است و اکنون اعتراض میکنند که در حوزه جازموریان چاه زدند. خب آن کار غیرقانونی دلیل نمیشود ما اکنون آب منتقل کرده و گرفتاریهای حوزه جازموریان را تشدید کنیم ».
این فعال محیطزیست با تأکید بر اینکه پروژههای سدسازی و انتقال آب هزینهسازیهایی است که تنها شرکتهای بزرگ از آنها منتفع میشوند، بیان میدارد: « پروژههای سدسازی و انتقال آب بهطورکلی و مورد هلیل رود بهطور خاص علاوه بر اینکه حوزه آبی را نادیده میگیرند و آب را از یک حوزه به حوزه دیگر منتقل میکنند، هزینه سازی بهحساب میآیند. ببینید احداث یک تونل 38 متری با دهانه بسیار بزرگی که یک ماشین میتواند از آن عبور کند کار بسیار پرهزینهای است که شرکتی که این پروژه را بر عهده دارد سود بسیار کلانی میبرد. اینکه گفته میشود در طرح اولیه قرار بوده است آب پمپاژ شود باز بهتر از این حالت بود چراکه حجم کمتری آب منتقل میشد. بههرحال باید لوله باشد و برق و انرژی میخواهد. اما با احداث تونل و تخطی از طرح اولیه درواقع با یک تیر دو نشان زدند. اول اینکه حجم آبی که میخواهند منتقل کنند بسیار بیشتر میشود دوم اینکه یک کار ساختمانی بسیار بزرگتری را در دست گرفتهاند که اگر بهعنوانمثال میخواستند هزار میلیارد تومان پول بگیرند حال سه،چهار هزار میلیارد تومان میگیرند. متأسفانه این کار که هم تخلف بوده و هم بسیار سودجویانه است اکنون دارد پیش میرود. این پروژه برخلاف منافع مردم زحمتکش جنوب استان و منطقه سیستان و بلوچستان و جازموریان است و تنشهای اجتماعی را در بین مردمان آن مناطق که بهطورکلی فقیرتر از سایر بخشهای ایران هستند بیشتر میکند ».
محمدی معتقد است ما در همه نقاط ایران مشکل کمبود آبداریم و اینطور نیست که بخواهیم آب را از جایی که گمان میکنیم پرآبتر است به نقطه دیگری ببریم: «حتی در گیلان که پربارانترین استان ایران است یا در برخی مناطق کوهستانی چهارمحال وبختیاری و کهکیلویه و بویر احمد که بارندگی سالیانه آنها بالای یک متر و نیم، یعنی سه برابر میانگین اروپاست نیز کمبود آبداریم. به این دلیل که در مدار عرضی که ما در آن زندگی میکنیم آب در طول سال توزیع یکنواختی ندارد. بهعنوانمثال در گیلان زمستان و بهار بارندگیهای بسیار زیادی داریم اما سه ماه تابستان خشک است. از طرفی تراکم جمعیت در گیلان بسیار بالاست و کشاورزی فشرده است. ما کمبود آب را در گیلان نیز داریم. بنابراین ما نقطهای نداریم که آب اضافه داشته باشیم. کاری که در کشور باید انجام شود، این است که یک بازنگری اساسی در نظام استفاده از آب انجام دهیم. یعنی در هر منطقهای بهتناسب پتانسیل آن منطقه، برنامههای توسعه بازتعریف شود. باید در خصوص مسائل درآمدی به مدلهای دیگری از توسعه فکر کرد و این شدنی است، در این زمینه فقط تعداد معدودی شرکتهای بزرگ ساختوساز که در کارهایی نظیر شهرکسازی، تلهکابین، هتل و غیره دست دارند سود میبرند و 90 درصد مردم متضرر میشوند».
از جانِ رودخانههای ما چه میخواهند؟
«فاطمه ظفرنژاد»، کارشناس و پژوهشگر آب و توسعه پایدار بابیان اینکه اولین ضربه بر پیکره هلیل رود در دهه پنجاه و با احداث سد جیرفت وارد شد و بعدها سدهایی دیگر در حوضه آبخیز هلیل رود و دیگر سرشاخههای آن زده شد، به «رسالت» میگوید: « هلیل رود یک رودخانه بسیار زیبا با کارکرد بومشناختی-اکولوژیک بسیار حسابشده و دقیق بود که از کوههای بافت، رابر و بحر آسمان سرچشمه میگرفت و در پاییندست خود جیرفت، رودبار و کشتزارها و باغهای خرما و مرکبات را آبیاری و سفره زیرزمینی را سیراب میکرد و در تالاب 3300 کیلومترمربعی جازموریان در جنوب کرمان و مرز بلوچستان از خروش میافتاد. احداث سد بزرگ جیرفت و بعدازآن 6، 5سد دیگر تمام سامانه این رودخانه را بهکلی بر هم زد و نابود کرد و تالاب جازموریان که تالاب بسیار بزرگ با کارکردهای مهم و بومشناختی کلیدی در منطقه کرمان بود را خشکاند. جیرفت در قدیم ازلحاظ رطوبت هوا و سرسبزی به هند ایران معروف بود و همه اینها به خاطر واقعشدن در حوزه رودخانه هلیل رود بود. حال دیگر چه بلایی میخواهند بر سر این حوزه آبخیز بیاورند؟ چرا دست از سر رودخانههای ما برنمیدارند؟ چرا اینگونه رودخانهها را تکهتکه میکنند و کسی صدایش درنمیآید؟ »
محیطزیست؛ سازمانی با کارکرد بد
این پژوهشگر توسعه پایدار در خصوص تبعات وارد آوردن خسارت بیشتر به هلیل رود عنوان میدارد: « در قدیم سفرههای آب زیرزمینی این حوزه آبریز همیشه پر بود و روستاهای اطراف از کارکردهای بسیار گوناگونش بهرهمند میشدند. تالاب جازموریان نیز امکانات بیشماری برای مردمان بومی داشت. جوامع مولد بسیار ارزشمندی حولوحوش این رودخانه و آن تالاب به وجود آمده بود که نهتنها با کشاورزی، ماهی گیری و دامداری برای خود بلکه برای دیگر نقاط کشور نیز خوراک تولید میکردند.درنتیجه اقتصاد بسیار پویا و درخشانی در آن منطقه حکمفرما بود و مردم در تولید به معنای واقعی کلمه خودکفا و صادرکننده بودند. انواع و اقسام مرکبات، خرما تا انواع غلات و حبوبات و فرآوردههای دامی تولید و صدور داشت و به این منطقه هند ایران نیز میگفتند. با بلاهایی که در طول سی ،چهل سال بر سر هلیل رود آمده است مردم روستا مهاجرت کرده و به شهرها رفتهاند. تعدادی نیز که ماندهاند واقعا حقدارند به چنین طرحهایی اعتراض داشته باشند. کشور باید به این مردمان محلی توجه کند زیرا ارزشمندترین اقشار یک جامعه ازنظر اقتصادی، اقشار مولد و مخصوصااقشار مولد خوراک هستند. ما یک هفته غذا نخوریم میمیریم. امنیت خوراک پس از امنیت نظامی مهمترین رکنی است که یک جامعه را سرپا و مستقل نگه میدارد. زمانی که ما جوامع کشاورز، عشایر و دامدار را با این طرحهای عجیبوغریب قلعوقمع میکنیم چه انتظاری داریم که امنیت خوراک ما روی پا بماند؟ کشوری که امنیت خوراک نداشته باشد از درون متلاشی میشود. امنیت نظامی نیز بدون امنیت خوراک ناپایدار است. موازین و مفاهیم توسعه پایدار بر روی خودکفایی کشاورزی و امنیت خوراک تأکید دارد. از طرفی یکی از مهمترین اثرات خودکفایی کشاورزی بر روی محیطزیست کاهش نشر کربن است. زمانی که شما کشاورزی نداشته باشید و محصولات غذایی را از کشور دیگری وارد کنید نشر کربن به همراه دارد».
ظفر نژاد اجرای طرحهای صنعتی ناسازگار در شهرهایی که ظرفیت بومشناختی- زیستمحیطی ندارند را نتیجه ناآشنایی مدیران و مسئولان با مفاهیم عمقی واصلی توسعه پایدار دانسته و تأکید میکند: « اگر خوشبینانه نگاه کنیم چنین رویکردهایی از ناآشنایی تصمیم گیران با مفاهیم پایداری سرچشمه میگیرد. پایداری یکی از مهمترین مفاهیمی است که بشر در قرنهای نوزدهم و بیستم به آن توجه نکرد و هم به خود و هم به کره زمین آسیب زد. اینکه ما بخواهیم صنایع فولاد را در منطقهای کم آب بهزور راهاندازی کنیم اشتباه است. ما میتوانیم سنگآهن یا بهاصطلاح گندله آهن را که در سیرجان تولید میشود با هزینه بسیار کمتری به خلیجفارس ببریم و در آنجا این صنعت را پایهریزی کنیم. در کنار خلیجفارس هم دسترسی به آب دریا امکانپذیر است و هم براثر مهاجرتها خالی از سکنه مانده است. میتوان از آب دریا البته بهصورت حسابشده برای خنک کردن صنایع فلزی استفاده کنیم و این صنایع را در آنجا راهاندازی کنیم. بهعلاوه میتوان پساب تصفیهشده این کارخانهها را بعد از تصفیه دوباره به دریا برگرداند یا برای اینکه احیانابه دریا آسیبی وارد نشود در خود کارخانه مدام بازچرخانی شود. این چه اصراری است با آبی که میتوان یک انسان را از تشنگی نجات داد یا با آن کشاورزی کرد و امنیت خوراک کشور را حفظ کرد، با هزینه چنین بالا فلز خنککنیم؟ شما صنایع فولاد را به کنار خلیجفارس ببرید و آن نوار خالی از سکنه را نیز پر از جمعیت کنید. صدها کیلومتر از کنار خلیجفارس ما از بندرعباس تا بندر چابهار خالی است. مگر یکی، دو شهر مثل جاسک و بندرلنگه جمعیتی آنجا نیست. درواقع آنقدر به این مناطق بیتوجهی شده که جوامع کشاورزی مولد به شمال و مرکز کشور مهاجرت کردهاند. ما بهجای اینکه برنامهریزی راهبردیمان را درست کنیم مدام دستبهکارهای اشتباه میزنیم ».
ظفر نژاد با انتقاد از عملکرد ضعیف سازمانمحیطزیست در این سالها خاطرنشان میکند: « سازمان محیطزیست تبدیل به یک سازمان با بدترین کارکرد شده است و شما میبینید چه طرحهای اشتباهی را در این سالها مجوز داده یا اگر هم مجوز نداده در مورد آنها سکوت کرده است. این سازمان باید پاسخگوی نحوه برنامهریزی و عملکرد خود باشد. صدور مصوبههای ضد محیطزیستی چیزی از محیطزیست کشور بهجا نگذاشته است. سازمان محیطزیست درجایی باید با قاطعیت بایستد که فلان مصوبه را نمیدهم و از دستگاه خاطی شکایت کند اما چنین اقتداری را از این سازمان شاهد نبودهایم. در تمام این طرحهای ناسازگار میبینید جناحها و شرکتهای دولتی ،خصوصی و خصولتی شریک میشوند و بهراحتی منافع ملی و حقوق نسلها را زیر پا میگذارند».