به نام خدا
مریض که میشویم، با سرعت باد خودمان را به دکتر میرسانیم برای معاینه و به داروخانه، برای درمان سرخود با استامینوفن! اما وقتی روحمان درد میگیرد تنها نیشگون ریزش میگیریم تا ما را به خودمان واگذارد. این تنها کاریست که بلدیم: دست به سر کردن خودمان.
تقصیری هم نداریم. با وجود فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه، چگونه میشود به روح سالم دل بست و به روانشناس جلسهای ۱۵۰ هزار تومان به بالا دل داد؟
در خانهٔ اکثر ما حداقل یک دفترچه بیمهٔ تأمین اجتماعی یافت میشود. کاربردش چیست؟ توجه به امراض جسمانی (البته صرفاً در پارهای از مسائل).
خلاصه آن که نداشتن، گاهی به روح و روانمان فشار آورده و درونمان را خشمگین میسازد. چه بسا به لطف این بیمهری، آنقدر روحمان را در صندوقچهٔ تاریک «ساکت شو، حرف نزن» پنهان میکنیم که لاجرم مجبور میشود قفل در را شکسته و خشمگینانه از تاریکی بیرون بیاید. خب از چنین روح سرگردانی چه انتظاری دارید؟ شاخه گل رزی در دست گرفته و با لبخندی عاشقانه به پیشوازمان بیاید؟ خیر! این روح سرگردانِ از گور برخاسته، صرفاً یک راه برای انتقام دارد: قتل! میکشد تا کشته نشود! (نمونهٔ بارز این مسئله، قتلهای اخیر است که بر اثر جنون آنی رخ دادهاند.)
به همین خاطر است که میگوییم روح را نباید خفه کرد، بلکه باید با مدارا، دست نوازشی بر سرش کشید و ترمیمش کرد، درمانش کرد همانگونه که جسم را درمان میکنیم. روح را نباید ساکت کرد باید مداوایش کرد، آن هم با مدارا.
این مقدمه دلیلی شد تا دست به کار شده و از دولت و مجلس یازدهم عزیز خواهش کنیم تا طرحی هم پیرامون روان درمانی رایگان در مجلس یازدهم مطرح و لایحهٔ آن را به تصویب برسانند. چرا که حوادث اخیر (فشارهای روانی ناشی از دوران قرنطینه، فقر و...) ثابت کردند که جنون و بیماریهای روانی ریشهای درمان نشده و حاد، بیش از پیش میتوانند جامعه را تهدید و به معضلی جدی برای خانوادهها تبدیل شوند.
با توجه به بالا بودن هزینههای مشاوره و روان درمانی در کشور، باید قانونی پیرامون سلامت روان در کشور مطرح و به تصویب مسئولین محترم ذیربط برسد.
چه بسا با دخالت نهادهای حساس کشوری چون وزارت آموزش و پرورش، وزرات علوم و تحقیقات، شهرداری و... بتوان بر نیمی از مشکلات اینچنینی در کشور غلبه و آنها را رفع کرد.
با توجه به شرایط زندگی انسان معاصر، لزوم مشاور و روانشناس در زندگی هر فرد ضروری و مهم مینماید.
حال اگر ارگانهای مربوطه چنین خدماتی را به شهروندان خود به صورت رایگان و تحت پوشش بیمه ارائه دهند، میتوانیم شاهد بهبود چشمگیر سلامت روان افراد طبقات مختلف در جامعه باشیم. چه بسا تصویب چنین قوانینی بتواند فرهنگ مشاوره رفتن را نیز در کشور گسترش دهد.
در نهایت این که جامعهٔ ما در حال حاضر بیش از هر وقت دیگری به مدارا نیازمند است. به همین خاطر است که ما فکر میکنیم تصویب قانونی که بتواند مشاوران و روانشناسان را به مراکز درمانی وابسته به سازمان بیمه وصل کند، راهگشا بوده و میتواند به سلامت عمومی جامعه از منظر اجتماعی و روانی، کمک بسزایی کند.
اگر شما هم خواستار تصویب چنین قانونی هستید، لطفاً با ثبت امضا و انتشار این کارزار از آن حمایت کنید.
با تشکر و احترام