در شامگاه جمعه ۲۷ نوامبر، ملت ایران، بغض شهادت یک دانشمند برجسته هستهای دیگر و استاد دلسوز دانشگاه را در گلوی خود احساس نمود. دکتر محسن فخریزاده، در برابر دیدگان همسر دلسوزش به شهادت رسید. او یک متفکر چند ساحتی و جامع چند رشته بود که همزمان در رشتههای فیزیک، علوم هستهای، مکانیک کوانتومی، فلسفه، حافظشناسی، مهندسی و مدیریت فعالیت میکرد.
این ترور یادآور عملیات مشابه دیگری، هر چند با پیچیدگی کمتر، علیه دانشگاهیان و دانشمندان ایرانی در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ بود. از جمله:
• ترور شهید دکتر علیمحمدی با انفجار بمب در برابر خانهاش در ژانویه ۲۰۱۰
• ترور دکتر مجید شهریاری، استاد فیزیک در دانشگاه شهید بهشتی که با بمب کنترل شونده از راه دور در نوامبر ۲۰۱۰ به شهادت رسید
• ترور شهید داریوش رضایی که در جولای ۲۰۱۱ در برابر دیدگان وحشتزده دختر چهار سالهاش در صندلی عقب، با شلیک گلوله به سینهاش شهید شد
• شهید مصطفی احمدی روشن که در ژانویه ۲۰۱۲ با انفجار بمب کنترل شونده از راه دور دعوت حق را لبیک گفت.
اندکی بعد مشخص شد که رژیم صهیونیستی عامل این ترورها بوده است.
نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از نقاط دیگر دنیای ما، انسانیت شاهد جنایات زشت و ترورهای متعدد دانشمندان در ملل دیگر با حمایت قدرتهای غربی بوده است. بسیاری از دانشمندان هستهای مصر از جمله دکتر سمیر نجیب، دکتر یحی المشد، دکتر نبیل احمد فلیفل، دکتر عبده شکر و خانم دکتر سمیره موسی قربانی ترور در قرن بیستم هستند. بیش از ۷۳۰ دانشمند و استاد دانشگاه عراقی در دوران حضور آمریکا در عراق ترور شدند تا بنیه علمی عراق به شدت کاهش یابد، و از آن جمله:
• دکتر ماجد ناصر حسین (پزشک) که در سال ۲۰۰۷ در برابر دیدگان همسر و دخترش مقابل منزل خود به قتل رسید
• نیهاد محمد الراوی (معاون دانشگاه بغداد) که در سال ۲۰۰۷ پس از خروج از دانشگاه به همراه دخترش رعنا در چند متری دانشگاه هدف قرار گرفتند. وی بدن خود را برای محافظت از دخترش سپر کرد و کشته شد.
• دکتر عبدالستار جید الدلیمی (میکروبیولوژیست و استاد دانشگاه، نوامبر ۲۰۰۳)
• عباس العامری (استاد و رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه بغداد، ۲۰۰۶)
• احمد نصیر النصیری (استاد فیزیک دانشگاه بغداد، فوریه ۲۰۰۵)
همگی از قربانیان همین تروریسم دولتی هستند. جنایات مشابهی علیه دانشمندان لیبیایی، روسی و سایر نقاط مختلف دنیا صورت گرفته است. واضح است که در روش زمامداران غربی، انسانهای بیگناهی که در حال خدمت به ملت و کشورشان یا دفاع از آن هستند هدف قرار میگیرند. دولتمردان آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی در طول سالیان دراز در حال گسترش حملات به کشورهای دیگر با هدف جلوگیری از پیشرفت همهجانبه از جمله پیشرفت فنی و اقتصادی آنان بودهاند، درحالیکه این کشورها آغازگر جنگ با آنان نبودهاند.
در اوایل ژانویه ۲۰۲۰ رئیس جمهور رژیم آمریکا، دونالد ترامپ، به صراحت اعلام نمود که او دستور ترور سردار ایرانیان، شهید قاسم سلیمانی را داده است. شهید سلیمانی که از محبوبترین چهرهها در ایران و منطقه غرب آسیاست، قهرمان فرو نشاندن آتش داعش در منطقه بود، همان داعشی که توسط آمریکا و رژیمهای متحد منطقهای او ساخته و پشتیبانی میشد.
امروز بیش از هر زمان واضح شده است که ترور، مولفهای آشکار از رویکرد زمامداران غربی نسبت به ملل دیگر است. هر آنچه با منافع دولتهای لیبرال سرمایهداری غربی در تضاد باشد هدف تهدید، تحریم، تخریب و برانداری و ترور و جنگافروزی قرار میگیرد. به راستی قدرتهای لیبرال سرمایهداری غرب دنیای ما را به کدام سمت و سو میبرند؟ امروز باید پرسید که تمدن مدرنیته غرب جدا از سرمایهگذاری سنگین در حوزه تکنولوژی، چه سودی در حوزه انسانیت برای دنیا داشته است؟
اما چنانکه تاریخ استعماری غرب نشان میدهد، تروریسم در غرب ریشهدار است. جهان فراموش نکرده است که چگونه بلژیکیها در قرن نوزدهم برای مجازات کشاورزان کنگویی در آفریقا، کودکان آنان را اعدام میکردند یا فرانسویهای متجاوز چگونه هجده هزار انسان بومی و علمای دینی، دانشمندان و رهبران جنبشهای مقاومت و آزادیخواهی از سلطه فرانسه را در الجزایر سر میبریدند و جمجمه آنان را با افتخار برای نمایش در موزهای در پاریس ارسال میکردند، یا چگونه دهها میلیون انسان در قحطیهای عمدی ایجادشده توسط انگلیس در هند و ایران و چین کشته شدند. بر این اساس عجیب نیست که همین کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر تأمینکننده هواپیمای نظامی (فرانسه) و سلاح شیمیایی (آلمان) برای صدام بودند و از تجاوز صدام به ایران در سال ۱۹۸۰ حمایت کردند و امروز نیز کشتار کودکان فلسطینی به دست غده سرطانی ایجادشده توسط غرب سرمایهداری، یعنی اسرائیل از سال ۱۹۴۸، و قتل کودکان یمنی به دست آمریکاییها، انگلیسیها و سعودیها و قتل کودکان روهینگیایی میانمار با حمایت همین کشورها صورت میگیرد.
ما معتقدیم که مردمان کشورهای اروپایی و آمریکا نیز قربانی سیاستهای قدرتهای پنهانی هستند که سیاستهای حکومتهای غربی را تعیین میکنند. چرا که تهاجم به ملل دیگر البته با هزینه منابع انسانی و اقتصادی و مالیات مردم کشورهای غربی تمام میشود اما منافع نامشروع بهدستآمده از غارت سایر ملل هرگز به ملتهای غربی باز نمیگردد بلکه در دایره محدودی شامل شرکتها و بنگاههای اقتصادی چندملیتی، صاحبان صنایع اسلحه و جنگافزار و غولهای نفتی قرار میگیرد. به راستی چه سودی در بدنامی برای دو کشور اروپایی فرانسه و یا آلبانی از میزبانی یکی از سیاهکارترین گروهکهای تروریستی (به اصطلاح مجاهدین خلق) در خاک فرانسه و یا آلبانی متصور است که دستشان به خون هفده هزار ایرانی بیگناه آلوده است؟ در جایی که آنان هر ساله گردهماییهایی بیپروا با حضور نمایندگانی از کشورهای آمریکایی و اروپایی داشتهاند و دارند.
در روزی که تمدن سکولار اومانیستی غرب، انسان را از خداوند بینیاز دانست و جامعهای برخوردار از همه مواهب را با تکیه بر علم تجربی و تکنولوژی وعده داد، اندیشمند مسلمان اقبال لاهوری در حدود سال ۱۹۲۵ به درستی پیشبینی نمود که «سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است». او به درستی میدید که در غیاب پایبندی به امر الهی، و بدون تقوای درونی انسان، هر آرمانی برای بهروزی بشر روزی در پای منافع قدرتمندان قربانی خواهد شد. امروز، آن روز فرارسیده است، که سقوط وعدههای بشردوستانه تمدن خودبنیاد اومانیستی غرب برای همه آحاد بشر به تجربه قابل درک باشد.
پس از جنگ جهانی دوم و کشتن و سوزاندن و قتل عام هفتاد میلیون نفر از خود اروپاییتبارها توسط ابرقدرتهای به اصطلاح متمدن، سازمان ملل به عنوان پناهی برای صلح معرفی شد. اما امیدهای ملل مستضعف به این نهاد، به دلیل عملکرد غیرمسئولانه این نهاد در بسیاری از بحرانها که عملاً در حکم داروی مسکنی برای استمرار جراحات وارده از تروریسم دولتی غربی بود، به سرعت کاهش یافت.
سازمان ملل متحد در کشتار کودکان فلسطینی به دست رژیم صهیونیستی، زنان و کودکان بوسنیایی به دست مسلحین صرب، کودکان روهینگیایی در میانمار و کودکان یمنی به دست سعودیها عملاً سکوت و نظارهگری کرده است. در یکی از این موارد، مردم بیدفاع بوسنی، خصوصاً زنان و کودکان، از وحشت کشتار به محل استقرار سربازان سازمان ملل در منطقه پناه آوردند و به ناگهان، با جابجایی نیروهای مدافع صلح سازمان ملل، مورد هجوم مسلحین صرب قرار گرفته و همگی به صورت فجیع و ناجوانمردانه قتل عام شدند. در جنگ نابرابر سعودیها با حمایت دولتهای غربی علیه مردم بیدفاع یمن، ریاست قبلی سازمان ملل، آقای بان کی مون، رسماً به انفعال سازمان ملل در برابر دلارهای سعودی اعتراف نموده است.
به این ترتیب واضح است که سازمان ملل متحد در شرایط فعلی آن نمیتواند راه حلی برای یاری ملتهای مظلوم و امید به صلح در جهان باشد، که با سکوت مرگبار خود و حمایت عملی از سلطهگران خونریز جهانی، بشریت را به مهلکهای وحشتناک کشانده است. انفعال امروز سازمان ملل در برابر جنایات گسترده صهیونیستها، آمریکا و اروپا، به معنای شکست حقوق بشر سکولار است و به ما نشان داد که بشردوستی اومانیستی به دلیل ظرفیت محدود اندیشه مادی و غیرموحدانه خود، توان کافی برای ایستادگی در برابر قدرتهای مادی را ندارد و ناگزیر، چنان که امروز آشکار شده است، در مقاومت مقابل ستمکاران و حمایت از ستمدیدگان و تأمین صلح و عدالت همواره ناکام میگردد.
امروز در غیاب امر قدسی و در سایه انفعال نهادهای حقوق بشری، دنیایی که لیبرال دموکراسی غربی وعده میداد و آن را پایان تاریخ میدانست و قرار بود به رفاه همگان بیانجامد، بیمحابا و بیمهار به سوی جهانی نفسانی و بحرانزده پیش میرود که تنها برای قدرتمندان مطبوع است و عموم مردم جهان بار بهرهمندی آن طبقه محدود را با رنج به دوش میکشند.
گسترش بیماری کرونا، برای مردم کشورهای غربی بیکاری، درد و مرگ به همراه داشت اما به گزارش نشریه فوربس، در دو ماه اول پس از اعلام همهگیری کرونا که ۳۹ میلیون آمریکایی کار خود را از دست دادند، ثروت میلیاردرهای حاکم بر اقتصاد آمریکا به اندازه ۴۳۴ میلیارد دلار، معادل ۱۵ درصد ثروتشان، افزایش یافت؛ یعنی آنان از بدبختی و فلاکت مردم خود نیز سود میبرند. به راستی اگر دنیای فردا برای نسلی که هنوز چشم به جهان نگشودهاند قابل رویت بود، آیا پا به این دنیا میگذاشتند؟ آیا حاضر میشدند به دنیایی بیایند که قتل و کشتار هزاران انسان بیگناه و تخریب طبیعت و محیط زیست فقط به نام سود و منفعت مادی بیشتر توجیه میشود؟
به عنوان اساتید و متفکرین در سراسر جهان، در شرایطی که آگاهی از طریق تحریف واقعیت در رسانههای سرمایهداری لیبرال سرکوب میگردد، این رسالت اجتماعی ماست که برای آگاهسازی مردم کشورهای خود بایستیم و از حقیقت دفاع کنیم چرا که هدف نهایی هر تلاش علمی نیز نهایتاً کشف حقیقت دانسته شده است.
سوال ما آن است که چرا باید وجدان عمومی نسبت به جنایات سردمداران غرب همواره با تأخیری طولانی بیدار شود؟ چرا دورویی و بیصداقتی سردمداران تمدن غربی تحمل میشود؟ آیا صحنه تلخ کشته شدن مردی سیاه پوست، جورج فلوید، در زیر زانوی پلیس سفید در خیابان و در برابر دیدگان مردم، صرفاً چون بارها از تلویزیون تکرار شده باید برای ما عادی تلقی شود؟ اعضای جامعه بشری همانند اعضای بدن یک انسان هستند، آسیب دیدن بخشی از جامعه انسانی نمیتواند بدون آسیب به تمامیت جامعه بشری ادامه پیدا کند.
سکوت امروز ما، چه معنایی برای جوامع ما و آیندگان خواهد داشت؟ آیا با سکوت ما و گسترش امواج ترور و خشونت توسط دولتهای غربی، هیچ استادی میتواند در جهان فردا احساس امنیت داشته باشد؟ چرا سیاستمداران غربی دانش ما دانشمندان را صرف آدمکشی و قتل و غارت جهانی میکنند؟ ما اساتید دانشگاه، با امضای این نامه پیمان میبندیم که:
• در خصوص آنچه به دست سردمداران غرب اتفاق میافتد بیتفاوت نباشیم و ترور دانش و دانشمندان را شدیداً محکوم نماییم.
• به عنوان دانشمندان آزاد و مستقل، شناخت خود را نسبت به اسلام و مسلمانان جدا و مستقل از رسانههای سرمایهداری غرب و بر اساس منابع اصلی آن، مانند قرآن و پیامبر اسلام به دست آوریم.
• به عنوان اساتید متعهد و آزاده دنیای امروز، برای نشر حقایق و هشیار کردن دانشجویان خود تلاش کنیم.
• از آزادی علم و اندیشه و حق همه ملتها برای پیشرفت علمی دفاع نماییم.
• رضایت ندهیم که از علم و مهارت ما برای ساخت سلاح و نابودی زندگی مردمانی در جایی دیگر از زمین استفاده شود.
• در خصوص ناکامی نظام خودکامه لیبرال سرمایهداری در تحقق وعدههای خود برای سعادت انسان و انحراف آن به سمت تأمین منافع قدرتمندان و لگدمال کردن ضعیفان بیاندیشیم.
• و نهایتاً: به جایگزین روشن این نظام ظالمانه حاکم بر جهان، که گرد آمدن همه آحاد بشر حول اعتقاد به خداوند یکتا و فعال ساختن تقوای درونی انسانها برای غلبه برظلم و تجاوز و زیادهخواهی است، بیاندیشیم.
امروز برای متفکران و آزاداندیشان ملتها روشن شده است که تصور بیانتها بودن قدرت غرب و ناگزیر بودن تحمل و تسلیم در برابر سلطهطلبی و ستمگری آنان، تصوری کاملاً غلط است. در پرتو این بیداری سیاستهای مسلط مادی مستکبرانه که ملتها را به بند کشیدهاند به تدریج مضمحل و نابود خواهند شد و آزادگان و روشنبینان جهان که امروز پراکنده از هم برای بیداری ملل خود میکوشند، به زودی تحت رهبری آن انسان دانا و خردمندی که همه ادیان ظهورش را وعده دادهاند، یعنی منجی موعود، یکپارچه خواهند شد تا دنیای امروز ما را که پر از ظلم و ستم شده است، پر از عدل و داد سازند.
این آینده دنیاست و وعدهای است که خداوند به وسیله پیامبرانش به بشریت داده است تا همه انسانهای آزاده اطمینان داشته باشد که فردا بهتر از امروز خواهد بود و تلاش امروزشان، بیتردید به افق روشن فردا خواهد پیوست.